دست کرد توی جیب شلوارش و در این حین شروع کرد به ایراد خطبه در اهمیت کمک به فقرا که نباید آن ها را فراموش کرد! از اسکناسهای مچالهشدهای که بیرون کشید، چندتاش را با نوک انگشتانِ دستِ راست روی کفِ دستِ چپ سوا کرد و بعد آنها را گرفت سمت زنی که با صدای سوزناکی تقاضای کمک برای درمان بیماریش میکرد که اگر پول نباشد به زودی میمیرد. اشتیاقش را که دیدم نکردم که بگویم این زن سه سال است که هر روز همینها را میگوید.
برچسب : نویسنده : 9vrtakalllom1 بازدید : 192