باز هم بیست صفر، باز هم محشر صُغرا و باز هم سفر سالیانه، اما نه مانند سفرهای دیگر. این سفر هیچ توشهای نمیخواهد، نه تنها نمیخواهد که لازمه قدم گذاشتن در راهش گدا و دستِ خالیبودن است. این که دست خالی بروی و دستِ پُر برگردی، عاقل بروی و شیدا برگردی، نه! عاقل که پا در این مسیر نمیگذارد! باید شیدا بروی و شیداتر! برگردی. این جا دیگر فرقی نمی کند، مسلمان با مسیحی، شیعه با سنی، کرد با فارس و .... اینجا همه بهشتیاند، همه کربلاییاند. این مسیر را جسم نمی پیماید که جسم علیلتر و ناتوانتر از آن است که راه بهشت بپیماید، همین است که معلول و روشندل و... پابهپای دیگران طی طریق میکنند.
این جا دیگر پزشک، پزشک نیست و مهندس، مهندس و مدیر، مدیر و ... اینجا همه زائرند، همه خادمند و ...
میرسی! قیامت برپاست، بدون حسابرسی! جای سوزن انداختن نیست، تا چشم میبیند زائر و زائر و زائر.
این جا دیگر مرد و زن ندارد، چشمها تار میبینند، بغضها میترکند، ابر چشمها شروع به باریدن میکنند و چه باریدنی!
نمی دانی چهگونه! یکباره خودت را مقابل شش گوشه میبینی، گریه دیگر امانت را بریده و باور نداری که بیداری و اینها همه خواب نیستند. چند روزِ اقامت به لحظهای می گذرد، آخر برای عاشق هوش و حواسی نمی ماند که گذر زمان را احساس کند.
وقت بازگشت است. دلت اما سر ناسازگاری دارد. دلت، دل نمیکَند. اما چه میتوان کرد که نمیشود ماند...
حالا دیگر زندگیت دوقسمت شده، منِ پیش از کربلا، منِ پس از کربلا
و تو، دیگر تویِ سابق نیستی.
برچسب : روز رستاخیز,روز رستاخیز فیلم,روز رستاخیز مسیح, نویسنده : 9vrtakalllom1 بازدید : 189