آن اوایل که موج شعارهای تجزیهطلبانه با مضامین پانترکیسم از جانب بعضی هموطنان آذری زبان در ورزشگاهها به گوش میرسید، تصور بر آن بود که این شعارها صرفا برای اعلام اعتراض هواداران نسبت به بیکفایتی فلان مدیر یا مربی در باشگاه محبوبشان یا میزان کم تخصیصات مالی باشگاه یا اعتراض به وقایع هفتهی آخر لیگ چهاردهم و نایب قهرمانی تراکتور باشد! این گمان با توجه به سوابق آنها در برگزاری تجمع اعتراضی و سر دادن شعار و ایجاد غوغا برای لغو برنامهی فیتیله تنها به خاطر آیتمی که در آن نقش سربههوای داستان با لهجه آذری سخن میگفت، چندان عجیب به نظر نمی رسید. لیکن گذشت زمان نشان داد که گویا خواسته آنها چیز دیگری است. دوسالی میشود که هیچ مسابقهای در یادگار امام تبریز برگزار نمیشود الا اینکه در آن شعارهایی نظیر: مرگ بر فارس، خلیج عربی، و... سر داده می شود. مسابقههای تراکتور-داماش، تراکتور- استقلال، تراکتور-الجزیره و... تنها مشتی نمونه خروارند. برخی از آذریزبانان جداییطلب با نفوذ در ورزشگاهها و شعاردادن و تحریک عرق آذری تماشاگران و تهییج آنها به دنبال رساندن صدای خود به گوش حکومت هستند اما گویا برای نیل به این مقصود شیوههای کاملا نامتعارف و نامربوطی را در پیش گرفته اند. شعارهایی نظیر خلیج عربی یک اشتباه استراتژیک بزرگ از جانب این عده است. چرا که تجزیهطلبی این افراد هیچ قرابتی با مناقشات ایران و دول عربی حاشیه خلیج فارس ندارد و این عده خواسته یا ناخواسته بیهیچ مزد و منتی بلندگوی سران عرب حاشیه خلیج شدهاند. به هر تقدیر برای جدایی دو استان شرقی و غربی آذربایجان و احیانا اردبیل از ایران تنها دو سر انجام می توان متصور بود. حالت اول تشکیل دولت مستقل و خود مختار با تنها دو یا سه استان و با اراضی محدود و به همان میزان قدرت دفاعی و مواهب طبیعی و نفوذ سیاسی کمتر است که این کشور مفروض، قدرتِ کمترین دفاع از خود و رفع مخاطرات خارجی را نداشته و تنها محل مناقشات و زور آزمایی کشورهای قدرتمندتر همسایه خواهد بود. حالت دوم جدایی این دو استان از ایران و الحاق آن به کشور ترکیه یا جمهوری آذربایجان است که الحاق به هر یک از این دو کشور با این شرایط کودتا و وضعیت نابسامان منطقه و جولان گروهک های تروریستی قطعا برای مردم این دو استان مقرون به صرفه نخواهد بود. خاصه اینکه جمهوری آذربایجان نیز خود از تعدد استانهای خودمختار در قلمرو اش (نظیر نخجوان و قره باغ) رنج میبرد! علی ایحال تاریخ سی و هفت سالهی اخیر ایران نشان داده که حکومت در این قبیل موارد با هیچ قومیت و نژادی سر شوخی ندارد و به هیچ وجه حاضر به عقب نشینی از اراضی خود نیست! به ثمر ننشستن غائلههایی نظیر جمهوری خلق کُرد و خلق عرب که به مراتب پشتوانههای مستحکمتر و عِرق قومیتی شدیدتر و سرمایهها و منابع زیرزمینی بیشتری از آذریها داشتند، گواهی بر این ادعاست. به هر روی خوب است که هموطنان ترک زبان از توهمات و تخیلات خود خارج شده و به جای توهمِ تراکتور بارسا پنداری و تبریز کاتالونیا پنداری یا تقلید از جمهوری خلق کرد و خلق عرب و موارد مشابه، دو دستی کشور ایران را بچسبند که هیچجا به این اندازه قدر و منزلت نخواهنددید!
برچسب : نویسنده : 9vrtakalllom1 بازدید : 159