جمع پسرانهی همکلاسیهام در خوابگاه جمع بود. جمع کلاس یعنی ربعِ شصت و چهارتای کل! مثل بیشتر بحثهای کاملا نرانهی دانشجویی، عمدهی بحثها حول مسائل اسمش را نبرِ مثبت هجده میچرخید. بینش دوستی خیلی رک از تعداد دفعات خودارضایی هرکدام از بچهها در طی هفته پرسید. غصهام گرفت. نه به خاطر سوالش که به خاطر جوابهایی که شنیدم. فقط چهار نفر با چنین پدیدهای بیگانه بودند و بقیه بین رنج سه تا هفت! فلشبک میزنم به دوران دبیرستان. چه دوستانی که همین عامل آنها را از درس که هیچ، از زندگی ملغا کرد! چه دوستانی که از سر ناآگاهی به دامش افتادند و وقتی میخواستند رها شوند که دیر شدهبود. چه دوستانی... چه بخواهیم و چه نخواهیم. چه خوشمان بیاید و چه نیاید، نیاز اساسی یک نوجوان و جوان حول نیاز جنسی میچرخد. این را نه من ناآگاه که دین میگوید. آنگاه که روی ازدواج زودهنگام تاکید میکند. این را نه من ناآگاه که علم روانشناسی میگوید. آنگاه که مازلو صحبت از هرم نیازهای انسانی میکند و در قاعدهی آن نیاز جنسی را در کنار نیازهای طبیعی و ابتدایی دیگری چون آب و غذا میگذارد و تاکید دارد که هیچکس نمیتو,ازخودراضی درجدول,ازخودراضی بودن,معنی ازخودراضی ...ادامه مطلب